عنابستانی و توضیحی بدتر از اصل ماجرا
به گزارش دکتر برای تو، عباس عبدی روزنامه نگار و تحلیلگر در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: نماینده مجلسی که متهم به سیلی زدن به یک سرباز است، توضیحاتی را از واقعه ارایه داد که ابعاد جدیدی از این ماجرای به ظاهر عادی را پیش روی عموم باز کرد. مساله کنونی فقط این نیست که آیا این توضیحات راست است یا دروغ، زیرا در هر دو صورت می توان نتایج مهمی گرفت.
اگر ماجرا همان طور که او گفته است، باشد این امر بدان معنا است که برای مردم و حتی نیروی نظامی حاضر در صحنه، فرد کننده مجلس و شاید رفتار او اهمیتی نداشته است، این پدیده بازتاب خشم فروخورده ای است که مردم در یک موقعیت خاص آن را بروز داده اند و مساله مهم نه رفتار آن کننده که این خشم مردم است. خشمی که به علت اطلاع از مسوولیت فردی که می خواهد از خط ویژه عبور نموده و زودتر به سفر برود به یک باره فوران نموده و حتی عوامل نیروی انتظامی نیز با آن همراهی می کنند.
اگر این واقعه همان طور باشد که آقای کننده ذکر نموده است، در این صورت نشان می دهد که او درک درستی از برداشتی که خوانندگان توضیح او از ماجرا می کنند، نداشته است. به عبارت دیگر او آگاهانه یا ناآگاهانه در پی انتقال این مفهوم است که به عنوان یک کننده مردم (توجه کنید کننده ای که باید مورد احترام مردم باشد زیرا به او رای داده اند) در این جامعه تک و تنها افتاده بود و کسی حاضر نشده که از او کوچک ترین دفاعی کند، حتی به خودروی او حمله نموده و لگد زده و شیشه آن را شکسته اند و توهین های ریز و درشت را نثار او نموده اند.
طبیعی است که مردم او را نمی شناختند بلکه موقعیت او را می شناختند و اگر یک فرد عادی بود قطعا مردم علیه او کاری نمی کردند، هر اقدامی اجرا شده است، علیه موقعیت او و موقعیت های مشابه بوده است و نه علیه آن فرد به خصوص. اگر آنچه را که این کننده ذکر نموده نیز نادرست و قلب واقعیت باشد، در این صورت می توان نتیجه گرفت این داستان سرایی با هدف عبور دادن فشار ها از خود و انتقال آن به حکومت اجرا شده و معلوم است که ایشان در انجام این کار خبره و وارد است که می خواهد شرایط خودش را به شرایط کل سیستم گره بزند و به همفکرانش بگوید که، اگر الان جلوی این واقعه نایستید، شما نفرات بعدی هستید. می خواهد به آنان بفهماند که من مساله نیستم تا با حمله به من، خودتان را تبرئه کنید. می خواهد بفهماند که، من یک نشانه هستم، هدف چیز دیگری است.
این نشان می دهد که انقلابیون رسمی حکومت، به جای آنکه فدایی نظام باشند، می کوشند که نظام را تبدیل به سپری برای خود کنند و در سنگر نظام هر کاری که خواستند انجام دهند و به نوعی مصونیت دست یابند. بنابراین ملاحظه می گردد که در هر دو حالت نتیجه کمابیش یکی است. باید گفت که مجموعه ساختار در یک دو راهی انتخاب قرار می گیرد. اینکه از مرحله اتکا به حامیان محدود و احیانا مساله دار عبور کند و خود را به دریای بیکران مردم وصل کنند، یا آنکه تحلیل دیگر را بپذیرد و با حداکثر توان از چنین افرادی حمایت کند.
انتخاب راه اول درست ولی سخت است، در حالی که انتخاب راه دوم نادرست ولی ساده است. ضمن اینکه عوارض راه دوم تمام شدنی نیست. اگر دقت کنیم در همین یکی، دو ماه گذشته در میان اصولگرایان، انواع و اقسام خطا های فردی اتفاق افتاده که در نهایت هزینه آن ها را کلیت نظام پرداخته است و این به گونه ای است که صدای بعضی اصولگرایان نیز در آمده و نمی پذیرند که خطا ها را عده معدودی مرتکب شوند، ولی هزینه هایش را کلیت آنان بپردازد.
با وجود شبکه های مجازی و نیز رواج قاعده هر انسان یک دوربین و هر دوربین یک اینترنت، دیگر نمی توان به پنهان کاری های گذشته ادامه داد و هر روز بیش از پیش با این مسائل روبرو خواهند شد. متاسفانه به نظر می رسد که سنسور ها یا حسگر های اخلاقی و سیاسی مجموعه مذکور فاقد حساسیت شده اند و در برابر تحولات و تغییرات بیرونی واکنش مناسبی نشان نمی دهند. این بی دقتی حسگر های اجتماعی و سیاسی خطرناک است. جامعه سالم جامعه ای است که در برابر کوچک ترین مسائل حساس باشد و واکنش نشان دهد.
منبع: فرارو